سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ناتوانترین مردم کسى است که نیروى به دست آوردن دوستان ندارد ، و ناتوانتر از او کسى بود که دوستى به دست آرد و او را ضایع گذارد . [نهج البلاغه]

رها در بند

لسضنفههسفغعخکحکیغفسضغققیقفعتص

تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

ذ

زززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز

لللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل




سمانه ::: سه شنبه 87/8/7::: ساعت 11:18 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :1677
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
سمانه
تنها در بی چراغی شبها می رفتم دستهایم از یاد مشعل ها تهى شده بود همه ستاره هایم به تاریکى رفته بودند مشت من ساقه ى خشک تپش ها را مى فشرد لحظه ام از طنین ریزش پیوندها پر بود تنها میرفتم میشنوى ؟ تنها من از شادى باغ زمرد کودکى به راه افتاده بودم ایینه ها انتظار تصویرم را مى کشیدند درها عبور غمناک مرا مى جستند و من مى رفتم مى رفتم تا در پایان خودم فرو افتم ناگهان تو از بى راهه ى لحظه ها میان دو تاریکى به من پیوستى صداى نفس ها یم با طرح دوزخى اندامت در هم امیخت : همه تپش هایم از ان تو باد من از برگ ریز سرد ستاره ها گذشته ام تا در خط عصیانى پیکره ات شعله ى گمشده ام را بربایم دستم را به سراسر شب کشیده ام زمزمه نیایش در بیدارى انگشتانم تراوید خوشه ى فضا را فشردم قطره هاى ستاره در تاریکى درونم درخشید و سر انجام در اهنگ مه الود نیایش تورا گم کردم میان ما سرگردان بیابان هاست بى چراغى شبها بستر خاکى غربت ها و فراموشى اتش هاست میان ما هزار و یک شب جست و جوهاست -به یاد تو-
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<